غزل

بیا به خلوت بی ماهتاب من بگذر 

به شام تار من ای آفتاب من بگذر 

کنون که دیده ام از دیدن تو محروم است 

 فرشته وار شبی رابه خواب من بگذر 

نگاه مست تو را آرزوکنان گفتم 

 بیا به پرتو جام شراب من بگذر 

اگر که شعر شدی بر لبان من بنشین

اگر که نغمه شدی از رباب من بگذر 

فروغ روی تو سازد دل مرا روشن

 بیا و در شب بی ماهتاب من بگذر 

 کرم کن و در کلبه ام قدم بگذار 

 مرا ببین و به حال خراب من بگذر 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد