ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
عشق من معجزه نیست...عشق من رنگ حقیقت دارد...
اشکهایم به تمنای نگاه تو می بارد...
کاش می دانستی...
دختری هست که احساس تو را می فهمد...
دختری از تب عشق تو دلش می گیرد...
دختری از غمت امشب به خدا می میرد...
کاش می دانستی تو فقط مال منی...!!!
تو فقط مال همین قلب پر احساس منی...!!!
شب باتو سحر خواهد شد
تو نمی دانی من چقدر عشق تو را می خواهم...
تو صدا کن مرا تا پر از رویش یک یاس شوم...
تو بخوان تا همه احساس شوم...
کاش می دانستی...
شعرهای دل من پیش نگاه تو به خاک افتاده است...
به سرم داد بزن تا بدانم که حقیقت داری...
تا بدانم جز عشق تو این قلب ندارد کاری...
آسمان و به زمین وصل کنم؟
یا که زمین را همه لبریز ز سرسبزی یک فصل کنم؟
من به اعجاز دو چشمان تو ایمان دارم
به خدا تو نباشی
بی تو
یه بغل احساس پریشان دارم...
سلام دوست خوبم.وب جالبی داری. مخصوصا من با این مطلب آخرت کلی حال کردم. خوشحال میشم قدم بر دیده منت من بذاری و به وبه منم سربزنی وداستان های منو بخونی. راستی اگه متمامیل به تبادل لینک بودی منو با اسم داستان های عاشقانه تنهایی بلینک و بگو با چه اسمی بلینکمتون؟منتظر حضورگرمتون هستم.
بعد از اولین داستان با نام محیا.دومیش با نام پوریا اومد.هنوز نخوندی؟از دستت میره ها .نظر یادت نره.
اپم یه سر بزن.ممنون میشم
سلام فوق العاده زیبا بود
من به اعجاز دو چشمان تو ایمان دارم ...
خیلی زیبا بود .
سال نو هم پیشاپیش مبارک
موفق باشید
سهراب گفتی : چشمها را باید شست ......شستم ولی .........!
گفتی :جور دیگر باید دید ........دیدم ولی ...................!
گفتی زیر باران باید رفت .........رفتم ولی ..............!
او نه چشمهای خیس و شسته ام را ....نه نگاه دیگرم را .... هیچ کدام
راندید!!!
فقط در زیر باران با طعنه ای خندید و گفت :
*دیوانه باران ندیده!!!!!!!!!!!!!!!!*
موندم از کجا شروع شد؟که تورو دوباره دیدم
هنوز از راه نرسیدم ته قصمون رسیدم
یکی جزمن تو دلت بود واسه این بود برنگشتم
وقتی لبخندتو دیدم حتی از خودم گذشتم!
این فداکاری من رو دیگه جز من کی میدونه؟
جز تویی که خوبیامو دیگه یادت نمیمونه؟!
شاید اصلا دیگه یادت بره که مثل قدیم جون منی
ولی یادت نره خوشبختی الانتو مدیون منی
وقتی محتاج تو بودم تو فداکاری نکردی
حال و روز منو دیدی اما باز کاری نکردی!
شونه خالی کردی از من با هزارعذر و بهونه
درد و دل کردم دوباره با در ودیوار خونه
این فداکاری من رو دیگه جز من کی میدونه؟؟
جز تویی که خوبیامو دیگه یادت نمی مونه؟؟
شاید اصلا دیگه یادت بره مثل قدیم جون منی
ولی یادت نره خوشبختی الانتو مدیون منی
شاید اصلا دیگه یادت بره مثل قدیم جون منی
ولی یادت نره خوشبختی الانتو مدیون منی
سلام وبلاگ خیلی قشنگی دارید.به خصوص این پست آخری خیلی دل منو برد.واقعا جذاب بود ترو خدا بازم از اینا بنویسید.
سلام واقعا زیبا نوشتید وای چه اشعاره رمانتیکی چقدر ژر محتوا خیلی جالب بود.خیلی دوستون دارم.خدانگهدار.