تقصیر هیچ کس نیست....

تقصیر هیچ کس نیست

به نام عشق

جسمت را

لگد مال بوسه های هوس آلودشان می کنند...

و به نام عشق فراموشت میکنند

...

تقصیر هیچ کس نیست

به نام نجابت باید سکوت کنی

 و به نام صبر از درون ویران شوی!!!


تنگ که می شود دلم...

تنگ که می شود دلم 
به آسمان تو می نگرم
نسیم یاد تو
کوچ می دهد
ابرهای غصّه را
از آسمان قلب من
و پیچک دلم
جوانه می زند
به قامت خیال تو
دست که می برم بگیرمت
دوباره ...
دوباره تنگ می شود دلم !


سلاااااااااااام

سلام 

چند روز نبودم

ممنون که بهم سر زدین

ایشالا سر فرصت به همگی سر میزنم



ای آرزوی اولین گام ِ رسیدن

بر جاده های بی سرانجام ِ رسیدن


کار جهان جز بر مدار آرزو نیست

با این همه دل های ناکام ِ رسیدن


کی می شود روشن به رویت چشم من، کی؟

وقتِ گل نی بود هنگام ِ رسیدن؟


دل در خیال رفتن و من فکر ماندن

او پخته ی راه است و من خام ِ رسیدن


بر خامی ام نام ِ تمامی می گذارم

بر رخوت درماندگی نام ِ رسیدن


هرچه دویدم جاده از من پیش تر بود

پیچیده در راه است ابهام ِ رسیدن


از آن کبوترهای بی پروا که رفتند

یک مشت پر جا مانده بر بام ِ رسیدن


ای کالِ دور از دسترس! ای شعر تازه!

می چینمت اما به هنگام ِ رسیدن

قیصر امین پور

چشمهای تو مرا وعده باران دادند....

چشمهای تو مرا وعده باران دادند
به تن مرده من روح و دل و جان دادند


شوق برخاستن و زندگی تازه به این
من دلواپس از خویش گریزان دادند


چشمهای ‏تو درخشید و در آن ظلمت محض
به بلندای شب یخ زده پایان دادند


کاش باز آید و اندوه مرا دریابد
چشمهایی که مرا وعده باران دادند




آرام میروم...

آرام میروم...


آنچنان آرام که ندانی کی‌ رفته‌ام ....


اما وقتی‌ جایِ خالیه مرا ببینی‌،آنچنان سخت رفته‌ام، 


که تمام عمر زمانِ رفتنم را فراموش نکنی!!!!