3>


دیگر به یک دنیا نخواهم داد جایت را
من دوست دارم زندگی با دست‌هایت را

از بی‌قراری‌های قلب من گویى خبر دارد
بادی که می‌دزدد برای من صدایت را

روی زمین بودی و من در ماه دنبالت
باید ببخشی شاعر سر به هوایت را

تسخیر تو سخت است آنقدری که انگاری
در مشت خود جا داده باشم بی‌نهایت را

زود است حالا روی پاهای خودم باشم
از دست‌های من نگیری دست‌هایت را

هرکس تورا گم کرد دنبال تو در من گشت
انگار می‌بینند در من رد پایت را

بگذار تا دنیا بفهمد مال من هستی
گنجشک‌ها خانه به خانه ماجرایت را 

وقتی پُر است از خاطراتت شعرهای من
باید بنوشی با خیالى تخت چایت را !

رویا باقرى



یه پست جدید بعد از مدتها 
ایشالا سال خوبی پیش روی همه باشه