من...به دنبال دستانی هستم که هیچگاه دست سردم را رها نکند...
به دنبال قلبی هستم که جایی برای عشق آتشینم داشته باشد...
به دنبال دلی هستم که دروغ و ریا را نشناسد...
چشمانی که چشمانم را به خاطر بسپارد...
و لبانی که نامم را زمزمه کند...
به دنبال عشقی هستم که که در آن جدایی معنا ندارد...
و گاه اگر از دلم رنجید پا روی عشقش نگذارد...
من...به دنبال سوار نشین اسب سپید رویاها نیستم...
تنها به دنبال دلی هستم که مفهوم عشق را درک کرده باشد...