دلم صاف نمی شود با تــو

        
دلم صاف نمی شود با تــو 


حالا تو هــی به مهـربانی ام دخیل ببند

عکس های عاشقانه Www.Pix98.CoM

هرگز...


من تمنا کردم


 که تو با من باشی 


 تو به من گفتی 


 هرگز

                        هرگز 


پاسخی سخت و درشت


و مرا غصه این هرگز کشت


امشب ز پشت ابرها بیرون نیامده ماه


از خانه بیرون می زنم اما کجا امشب 

شاید تو می خواهی مرا در کوچه ها امشب

 

پشت ستون سایه ها روی درخت شب

می جویم اما نیستی در هیچ جا امشب


می دانم اری نیستی اما نمی دانم

بیهوده می گردم بدنبالت ‚ چرا امشب ؟


هر شب تو را بی جستجو می یافتم اما

نگذاشت بی خوابی بدست آرم تو را امشب

 

ها ... سایه ای دیدم شبیهت نیست اما حیف

ای کاش می دیدم به چشمانم خطا امشب

 

هر شب صدای پای تو می آمد از هر چیز

حتی ز برگی هم نمی اید صدا امشب


امشب ز پشت ابرها بیرون نیامد ماه 

بشکن قرق را ماه من بیرون بیا امشب

 

گشتم تمام کوچه ها را ‚ یک نفس هم نیست

شاید که بخشیدند دنیا را به ما امشب

 

طاقت نمی آرم ‚ تو که می دانی از دیشب

باید چه رنجی برده باشم ‚ بی تو ‚ تا امشب

 

ای ماجرای شعر و شبهای جنون من

آخر چگونه سرکنم بی ماجرا امشب

محمد علی بهمنی


سفر ایستگاه


قطار می‌رود


تو می‌روی


تمام ایستگاه می‌رود


و من چقدر ساده‌ام


که سال‌های سال


در انتظار تو


کنار این قطار ِ رفته ایستاده‌ام


و همچنان


به نرده‌های ایستگاهِ رفته


تکیه داده‌ام




از تو میگوید دلم هر بار شاعر میشود



غم که می آید در و دیوار، شاعر میشود

در تو زندانیترین رفتار شاعر میشود


مینشینی چند تمرین ریاضی حل کنی

خط کش و نقاله و پرگار، شاعر میشود


تا چه حد این حرفها را میتوانی حس کنی؟

حس کنی دارد دلم بسیار شاعر میشود


تا زمانی با توام انگار شاعر نیستم

از تو تا دورم دلم انگار شاعر میشود


باز میپرسی: چه طور اینگونه شاعر شد دلت؟

تو دلت را جای من بگذار شاعر میشود


گرچه میدانم نمیدانی چه دارم میکشم

از تو میگوید دلم هر بار شاعر میشود


نجمه زارع