ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
عروسکی می شوی توی ویترین بزرگترین مغازه و من کودکی عاشق تو پاهایم را روی زمین می کوبم و می گویم: من او را می خواهم... کسی می پرسد چقدر پول داری؟ دست در جیبم می کنم و مشتی عشق بیرون می آورم می گویدم: کم است! پول درشت یعنی تقدیر! اما نه! من کودک نیستم به عروسک کناری نگاه نمی کنم صبر می کنم تا بزرگ شوم و مثل پدر پول درشت در جیب داشته باشم اما آیا آن لحظه از وقت عروسک بازی نگذشته است اگر قسمت دیگری شود چه؟!!! چرا باید تنها در حسرتش بمانم چه کودکی تلخی...
ما که این همه برای عشق آه و ناله ی دروغ میکنیم راستی چرا در رثای بی شمار عاشقان که بی دریغ خون خویش را نثارعشق میکنند از نثار یک دریغ هم دریغ می کنیم؟
همین که هستی کافیست !!!
.............دور از من!
بدون من................
چه فرقی می کند ..
گل که می خری خوب است .
برای من نیست ..
نباشد...
همین که رختمان زیر یک آفتاب خشک می شود کافیست!!!!
کس نگذشت در دلم،تا تو به خاطر منی
یک نفس از درون من خیمه به در نمیزنی
مهر گیاه عهد من،تازه تر است هر زمان
ور تو درخت دوستی از بن و بیخ برکنی
کس نستاندم به هیچ،ارتو برانی از درم
مقبل هر دو عالمم گر تو قبول می کنی
چون تو بدیع صورتی،بی سبب کدورتی
عهد و وفای دوستان،حیف بود که بشکنی
صبر به طاقت آمد از بار کشیدن غمت
چند مقاومت کند حبه و سنگ صد منی
از همه کس رمیده ام با تو درآرمیده ام
جمع نمی شود دگر،هر چه تو می پراکنی
ای دل! اگر فراق او و آتش اشتیاق او
در تو اثر نمیکند تو نه دلی ، که آهنی
هم به در تو آمدم از تو، که خصم و حاکمی
چاره پای بستگان نیست به جز فروتنی
با توام
اما کاش...
قیصر امین پور