بدم میاد از اینایی که وقتی دارن از طرفشون جدا میشن براش آرزوی خوشبختی می کنن .. داری میری برو دیگه فیلم بازی نکن.................
ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ
پیش از آنکه دلم برای تو تنگ باشد ...
برای آن منی که تورا نمی شناخت
تنگ است....
ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ
تا دست به قلم میبرم "تو"
تمام ِ واژه ها میشوی..
با یک "واژه"
من ... چگونه؟؟؟ خط خطی کنم!! "تو را
ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ
شب هست
ماه هست اما تو نیستی!
چشم هست
اشک هست اما تو نیستی!
عشق هست
من هستم...اما تو نیستی...
ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ
به سلام ها دل نمی بندم ،
از خداحافظی ها غمگین نمی شوم
دیگر عادت کرده ام به تکرار یکنواخت دوری
و دوستی خورشید و ماه . . .
ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ
خدایا
بابت آن روز
که سرت داد کشیدم متاسفم
من عصبانی بودم
برای چیز هایی که تو میگفتی ارزش نداشت و من پا فشاری می کردم...
ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ
این روزها برای تنها شدن کافیست صادق باشی
ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ
"قلب من "
هرکسی ارزش ماندن در تو را ندارد ..
ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ
من اونی نیستم که تو فکر میکنی!!!!
ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ
هیچ کس را
اگر حتی شبیه تو باشد
نمی خواهم...
ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ
به فرزندانمان در کودکى وقت بیشترى براى عروسک بازى بدهیم
تا وقتى بزرگ شدند با آدمها بازى نکنن!!
ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ
خدایا خسته ام!
از غریبه بودن بین این آدم ها
از بی کسی
از این که از جنس آدم های اطرافم نیستم
از اینکه همه تا میفهمن از خودشون نیستم رفتارشون باهام عوض میشه
خدایا!
تو با من باش...
ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ
پر می کشی
و وای به حال
پرنده ای ...
کز پشت میله قفسی
عاشقت شده است
ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ
هنوز بوی عاشقی می دهم
اما ،
دیگر هیچ کجا،
کسی منتظرم نیست!......
ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ
دیشب در جاده های سکوت
در ایستگاه عشق
هر چه منتظر ماندم
کسی برای لمس تنهاییم توقف نکرد
و من تنهاتر از همیشه به خانه برگشتم . . .
ادامه...
سلام بازم ما اومدیم می خواستیم در مورد جمله ای که نوشته بودی نظر بدیم.. بدون اغراق خیلی جالب بود.ما که خیلی خوشمون اومد انگار حال کسی رو می گه که با دست پس می زنه با پا پیش می کشه.درسته؟
کارد، نانمان را به دو بخش مساوی تقسیم می کند از جایی بر لبه لیوان که تو آب خورده ای دومین جرعه را سر می کشم. بیا توی کفشهای من! زمستان که می آید پالتوی تو مرا گرم می کند. ما با یک چشم گریه می کنیم شب که به تنهایی خویش پناه می بریم در خواب رویاهایم با رویاهایت یکی می شوند
سلام عسیسم آپم میای؟!
چرا که نه؟
زیبا بود
این مدادهای بدون نوک فقط بعضی وقتها کاغذ رو پاره و زخمی میکنن مواظب باش
باشه
مرسی
سلام
مرسی . قشنگ بودن.
سلام
وبلاگ جالبی دارید
موفق باشی
سلام . از اون حرفای فلسفی بود . تصویر هم زیبا مثل خودت
عزیزی
زندگی به ما آموخته که عشق در نگاه خیره به یکدیگر نیست بلکه در یک سو نگریستن است.
سلام خواهری باز به وبلاگ قشنگت
اضافه کردی
با سلام و تشکر فراوان از بازدید شما
ما شما را لینک کردیم و شما هم اگه دوست داشتین ما را با عنوان دانشجویان علوم تربیتی اشکنان لینک کنید ممنون می شیم.
سلام بازم ما اومدیم
می خواستیم در مورد جمله ای که نوشته بودی نظر بدیم.. بدون اغراق خیلی جالب بود.ما که خیلی خوشمون اومد انگار حال کسی رو می گه که با دست پس می زنه با پا پیش می کشه.درسته؟
سلام
مرسی که اومدین
نه درست نیست!!!
کارد، نانمان را
به دو بخش مساوی تقسیم می کند
از جایی بر لبه لیوان که تو آب خورده ای
دومین جرعه را سر می کشم.
بیا توی کفشهای من!
زمستان که می آید
پالتوی تو مرا گرم می کند.
ما با یک چشم گریه می کنیم
شب که به تنهایی خویش پناه می بریم
در خواب
رویاهایم با رویاهایت یکی می شوند
خیلی قشنگ بود
مرسی عزیزم
سلام
زیبا مثل همیشه
هر پست رو چند بار می خونم و برای هر کلمه چند دقیقه مکث.
ممنون که هستید و این همه زیبا می نویسید .
موفق باشی
امان از عشق ...