تو نبودی

من تنها بودم

ماه خلاصه تر از همیشه می تابید

و کوه شکسته تر از همیشه قدم می زد.

من تنها بودم

و تو نبودی. ..

تو کلیدی...

میان این همه قفل


تو کلیدی


میان این همه دیوار


تو پنجره ای!


بین این همه چشم


تنها نگاه تو حرف تازه است!


زمزمه کن


همه جا در اشغال سکوت است

ﺍﯼ ﮐﺎﺵ

ﻭ ﺣﺎﻻ ﺍﻧﺘﻬﺎﯼ ﮐﻮﭼﻪﯼ ﺷﻌﺮ * 

ﻣﻨﻢ ﺑﺎ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭﯼ ﻣﺒﻬﻢ

ﻭ ﺯﺭﺩ

ﻭﻟﯽ ﺍﯼ ﮐﺎﺵ ﺟﺎﺩﻭﯼ ﻧﮕﺎﻫﺖ *

ﻏﺰﻝ ﻫﺎﯼ ﻣﺮﺍ ﻏﺎﺭﺕ ﻧﻤﯽ ﮐﺮﺩ

امشب...

یک شب هوای گریه
یک شب هوای فریاد
امشب دلم هوای تو کرده است.........

زندگی ام را می بافم ....

زندگی ام را می بافم ....

رِج به رَج

خیلی از رجها را جا انداخته ام ......

رجهای نبودن تو ..... 

که جایش خالیست