ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
برای یک بار
فقط برای یک بار
مرا در اندوه مبهم یک دروغ شناور کن
آرام سر به گوش من بگذار
و بگو دوستت دارم
آرزو داشتم سایه ای باشی
بر سر لحظه های بی پناهم
همسفرم شوی در سکوت جاده ی تنهایی
نیاز من بودی و من نیاز تو بودم
سوز نهان در ساز تو بودم
آرزو داشتم زیر سقفی از مهربانی
برای هم بودیم
همچون آینه
صداقت را نثار همدیگر میکردیم . . .
می خواهمت چنانکه شب خسته خواب را
می جویمت چنانکه لب تشنه آب را
محو تو آن چنانکه ستاره به چشم صبح
یا شبنم سپیده دمان آفتاب را
بی تابم آنچنانکه درختان برای باد
یا کودکان خفته به گهواره تاب را
بایسته ای چنانکه تپیدن برای دل
یا آنچنانکه بال ِ پریدن عقاب را
حتی اگر نباشی ، می آفرینمت
چونانکه التهاب بیابان سراب را
ای خواهشی که خواستنی تر ز پاسخی
با چون تو پرسشی چه نیازی جواب را