-
تو نبودی
پنجشنبه 12 اسفند 1389 01:01
من تنها بودم ماه خلاصه تر از همیشه می تابید و کوه شکسته تر از همیشه قدم می زد. من تنها بودم و تو نبودی. ..
-
تو کلیدی...
چهارشنبه 11 اسفند 1389 20:35
میان این همه قفل تو کلیدی میان این همه دیوار تو پنجره ای! بین این همه چشم تنها نگاه تو حرف تازه است! زمزمه کن همه جا در اشغال سکوت است
-
می مونم باهات تا همیشه...
چهارشنبه 11 اسفند 1389 19:16
-
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﻤﺎﻥ ﺑﺎ ﻣﻦ
چهارشنبه 11 اسفند 1389 02:43
نگاه میکنم ﻧﻤﯿﺒﯿﻨﻢ... ﭼﺸﻢ ﻣﺮﺍ ﻫﻮﺍﯼ ﺗﻮ ﭘﺮ ﮐﺮﺩﻩ ﮔﻮﺵ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﻧﻤﯽ ﺷﻨﻮﻡ... ﮔﻮﺵ ﻣﺮﺍ ﺻﺪﺍﯼ ﺗﻮ ﭘﺮ ﮐﺮﺩﻩ ای ﭼﺸﻢ ﻣﻦ ﺑﺪﻭﻥ ﺗﻮ ﻧﺎ ﺑﯿﻨﺎ... ﺍﯼ ﮔﻮﺵ ﻣﻦ ﺑﺪﻭﻥ ﺗﻮ ﻧﺎ ﺷﻨﻮﺍ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺑﻤﺎﻥ ... ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﻤﺎﻥ ﺑﺎ ﻣﻦ
-
ﺍﯼ ﮐﺎﺵ
چهارشنبه 11 اسفند 1389 02:41
ﻭ ﺣﺎﻻ ﺍﻧﺘﻬﺎﯼ ﮐﻮﭼﻪ ﯼ ﺷﻌﺮ * ﻣﻨﻢ ﺑﺎ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭﯼ ﻣﺒﻬﻢ ﻭ ﺯﺭﺩ ﻭﻟﯽ ﺍﯼ ﮐﺎﺵ ﺟﺎﺩﻭﯼ ﻧﮕﺎﻫﺖ * ﻏﺰﻝ ﻫﺎﯼ ﻣﺮﺍ ﻏﺎﺭﺕ ﻧﻤﯽ ﮐﺮﺩ
-
امشب...
چهارشنبه 11 اسفند 1389 02:12
یک شب هوای گریه یک شب هوای فریاد امشب دلم هوای تو کرده است.........
-
زندگی ام را می بافم ....
چهارشنبه 11 اسفند 1389 02:04
زندگی ام را می بافم .... رِج به رَج خیلی از رجها را جا انداخته ام ...... رجهای نبودن تو ..... که جایش خالیست
-
کمک کن ثانیه ها را بی تو رج نکنم ...
سهشنبه 10 اسفند 1389 01:23
رد پای خاطرات مرا ببر با خود تا اولین دوستت دارم کمک کن بی تو نمانم من در تک تک غروب ها من در تک تک باران ها من در غرور درد بارها تو را تجربه کرده ام کمک کن ثانیه ها را بی تو رج نکنم ...
-
دل...
دوشنبه 9 اسفند 1389 02:46
دلم را بر دوشم می گذارم می روم... باید کمی صبر کنی تا قیمتی شوم زیر خاکی شدن وقت می خواهد تو هم... زمزمه های نامهربانی ات را آرام تر بگو یک وقت دیدی صدایت را باد نه... خاک به گوشم رساند... و دلم ترک خورد دل است دیگر روی خاک... زیر خاک نمی شناسد می شکند.......
-
« دوستت دارم!»
یکشنبه 8 اسفند 1389 01:39
بی تو اما عشق بی معناست ، می دانی؟ دستهایم تا ابد تنهاست ، می دانی؟ آسمانت را مگیر از من ، که بعد از تو...زیستن یک لحظه هم ، بی جاست ، می دانی؟ تو ، خودت را هدیه ام کردی ، ولی من هم شعرهایم را که بی پرواست ، می دانی؟ هر چه می خواهیم – آری – از همین امروز از همین امروز ، مال ماست ، می دانی؟ گرچه من ، یک عمر همزاد عطش...
-
نه اینکه بی تو نخندم...
شنبه 7 اسفند 1389 16:18
نه اینکه بی تو نخندم...نه! اما به نیامدن همیشه ی نگاهت قسم, تمام خطوط این خنده های خواب آلود, با های های گریه های شبانه, از رخساره ی خسته و خیسم پاک می شوند!
-
دوری ...!!
شنبه 7 اسفند 1389 03:54
مـرا بـــچین .. آن لـحظه کـه میرسَم! مـرا ببــین .. آن لـحظه کـه ســرخ میشوم .. مـرا .. ... یکــ لـحظه نـوازش کـن .. آن لـحظه کـه پوست ِ خیالم چــروکیده می شـود .. از ایـن همـه دوری ...!!
-
من می آیم...
شنبه 7 اسفند 1389 03:39
من می آیم.. آرام... بی صدا... قدم بر میدارم درون کوچه های دلتنگی ات. ...تو در خوابی... عمیق فرو رفته ایی در رویای مهتابی ات. از این من تا تو... یک ترانه؛ یک رویا؛یک مهتاب فاصله است! من می گذرم.... شب را می برم..... تو بر می خیزی... نگاه می کنی... جای پایی برایت آشناست!!!!!!!!!!!!!!
-
بیا عشقمان را عوض کنیم !
جمعه 6 اسفند 1389 03:08
نگاهت را می تکانی از خاطره هایت سُر می خورم به شبِ احساس تو لب هایت به وسوسه های بوسه پشت می کنند من اما همچنان برای آمدن ِ دیروزمان دست تکان می دهم ! عقربه های ساعت دلشان برای هم تنگ شده پیش از آنکه به هم برسند خواب شان می برد! من هنوز رسیدنت را لحظه شماری می کنم و نبضِ سر و دستم با هم نمی زنند ! باور نمی کنی ؟ بیا...
-
فراموش هرگز نکردم تو را
جمعه 6 اسفند 1389 02:32
من از طرح زیبای هر خاطره، سلامی غزل گونه خواهم نوشت، که باور کنی گرچه دور از توام فراموش هرگز نکردم تو را. در این رخوت بی مجال زمان، که احساس پژمرده، همچون خزان، به یاد تو من مانده ام آشنا، که شاید، که من یاد باشم تو را!
-
تنها تو را دوست دارم
چهارشنبه 4 اسفند 1389 19:35
پنجره های مه گرفته یادآور نبودن تو هستند آن روز که در تنهائی ام تو را صدا کردم آن روز که همه ی لحظات عشق را در تو یافتم آن روز که خویشی نداشتم جز غربت خودم آن روز که آخرین همسفرم تو بودی و بس آن روز که گریه ام هیچ بود و خنده ام هیچ آن روز که فریادهایم در سکوت سرد تو خفه شد آن روز که من درشعاع آفتاب پائیزی تو را گم...
-
قرار نیست اتفاق خاصی بیفتد
چهارشنبه 4 اسفند 1389 02:43
قرار نیست اتفاق خاصی بیفتد نه، هیچ اتفاقی نمی افتد روزها همان طور به روودِ شب می ریزند که شب ها به سپیده ی روز... نه پرده ای به ناگهان کشیده می شود نه سرانگشت شاخه ای به هوای ماه می جنبد نه تو از راه می رسی! * قرار نیست اتفاق خاصی بیفتد مثلا" این که: تو با شاخه ای گل سرخ در دست هات از راه برسی و ...! نه، عین روز...
-
بگو چه کنم...
چهارشنبه 4 اسفند 1389 02:05
چه در دل ِ من چه در سر ِ تو من از تو رسیدم به باور ِ تو تو بودی و من ، به گریه نشستم برابر ِ تو به خاطر تو به گریه نشستم بگو چه کنم ... با تو ، شوری در جان بی تو ، جانی ویران از این ، زخم ِ پنهان می میرم ... نامت در من باران یادت در دل طوفان با تو ، امشب پایان می گیرم ... نه بی تو سکوت نه بی تو سخن به یاد ِ تو بودم به...
-
نمی دانم ولی می دانم از یادم نخواهی رفت..
پنجشنبه 28 بهمن 1389 01:00
من با خاطرات تو زنده خواهم ماند چه غمگین است این رفتن واین روزهای سرد تنهایی شاید باورنکنی، از من همین کلمات که با شوق به سوی تو پر می کشند باقی میماند و زبانی که هیچ گاه آخرین حرفهایم را به تو نمی تواند بگوید تمام دغده هایم این است که آیا بعد ازاین دوری می توانم همچنان با توسخن بگویم یا نه؟ آیا دستی برای نوشتن ودلی...
-
عکس های عاشقانه برای ولنتاین و سپندار مذگان(1)
یکشنبه 24 بهمن 1389 02:10
-
انیمیشن های متحرک عاشقانه برای ولنتاین و سپندار مذگان(1)
یکشنبه 24 بهمن 1389 01:45
-
سراغم را نمیگیری...
پنجشنبه 21 بهمن 1389 19:14
-
ارور...
پنجشنبه 21 بهمن 1389 19:14
آخرین حرف را که وارد می کنی تا وارد قلبش شوی پاسخ می آید : رمز عبور را اشتباه وارد کرده اید تمام ماجرا یک ارور بزرگ بوده است !
-
چه غم انگیز است....
پنجشنبه 21 بهمن 1389 19:06
چه غم انگیز است بار سختی ها را به تنهایی به دوش کشیدن و رنج ها را در سکوت و انزوای محض گریستن. و چه تلخ است خنده آن زمان که می خندی تا گریه هایت را پنهان کنی
-
سکوت مادر فریادهاست...
دوشنبه 18 بهمن 1389 22:44
کاش همان کودکی بودم که حرفهایش را از نگاهش میتوان خواند ... اما اکنون اگرفریاد هم بزنم کسی نمی شنود ... دلخوش کرده ام که سکوت کرده ام ... سکوت شکست نیست ... سکوت مادر فریادهاست... و سکوت رنگ معصومیت هاست ...
-
صدایم را بشنو!
دوشنبه 11 بهمن 1389 02:17
صدایت می کنم با سکوتی سنگین تر از فریاد! ببین...مرا می شناسی.!؟ مرا دیده ای.!؟ صدایم را بشنو! صدای هق هق شبانه های بی صدایی است! نگاهم در نگاهت گره خورده است! اما مرا نمی بینی! گونه هایم غرق خجالت عاشقانه هایت شده اند! من تو را می پرستم و تو غرق در خدای خویشی! مرا ببین! اگر بخواهی می بینی! فریاد صدایم بی صداست... می...
-
کی میایی؟؟؟!
دوشنبه 4 بهمن 1389 19:35
با مداد رنگی روز آمدنت را نقاشی میکنم و جاده های رفتنت را خط خطی! کسی برای من نیست بیا غلط های زندگیم را به من بگو و زیر اشتباهاتم را خط بکش بودنت مثل دریایی مرا در بر میگیرد کدام صبح میایی؟ کدام چمدان مال توست؟ کدام دست ترا به من می رساند؟ کدام روز مال من می شوی؟ بیا که درد دلم را فقط تو میفهمی...!!!
-
عکس های متحرک
شنبه 2 بهمن 1389 02:58
-
عکس
شنبه 2 بهمن 1389 01:28
-
برف متحرک1
چهارشنبه 29 دی 1389 01:35