تو دلت را جای من بگذار شاعر میشود....

غم که می آید در و دیوار، شاعر میشود


در تو زندانی ترین رفتار شاعر میشود


می نشینی چند تمرین ریاضی حل کنی


خط کش و نقاله و پرگار، شاعر میشود


تا چه حد این حرفها را میتوانی حس کنی؟


حس کنی دارد دلم بسیار شاعر میشود


تا زمانی با توام انگار شاعر نیستم


از تو تا دورم دلم انگار شاعر میشود


باز می پرسی: چه طور این گونه شاعر شد دلت؟


تو دلت را جای من بگذار شاعر میشود


گرچه میدانم نمیدانی چه دارم میکشم


از تو میگوید دلم هر بار شاعر میشود


نجمه زارع

سکوت کردی!!!!

ﮔفتم: تنها هستم 

ﮔفتی
: من هم


ﮔفتم
: دوستت دارم


ﮔفتی
: من هم


ﮔفتم
: عاشقت هستم


ﮔفتی
: من هم


ﮔفتم :میخواهم با تو باشم


ﮔفتی: من هم


ﮔفتم : تا همیشه؟


................


سکوت کردی!!!!

سهم من از تو چیست؟

میان یافتن و دریافتن فاصله ایست!!!!!!

گم کرده ام در میان واژه های دفترم
معنای مبهم من را!!!!!

 

هر چه می خوانم از تو است
هر چه می بینم از تو است
هر چه می گردم از تو است
از تو است.........

 

سهم تو از من تمام من است
و من در پی این سئوال مبهم که
سهم من از من چیست؟

 

و از آن هم بدتر

سهم من از تو چیست؟

دلم ، از دست من خسته است


برای دلم، گاهی مادری مهربان میشوم، 

دست نوازش بر سرش میکشم، 

میگویم: «غصه نخور، میگذرد …»

برای دلم، گاهی پدر میشوم، 

خشمگین میگویم: «بس کن دیگر بزرگ شدی ….»

گاهی هم دوستی میشوم مهربان، 

دستش را میگیرم، میبرمش به باغ رویا …

دلم ، از دست من خسته است
تصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری پنجم www.pichak.net کلیک کنید

سال هاست که رفته ای ...


سال هاست که رفته ای ...

دقیقه های نبودنت را می گویم 

پیر شده ام پا به پای پنجره هایی

که پشت تمام آن ها 

تو ایستاده ای ...

و من بارها به خیال دست های تو 

برای هر شاخه درختی 

که در نوازش باد تکان می خورد 

دست تکان داده ام و 

برای هر قاصدکی که بر شانه ام می نشیند

بوسه ای فرستاده ام ...