تو را من چشم در راهم


تو را من چشم در راهم
    شباهنگام که می گیرند بر شاخ تلاجن

            سایه ها رنگ سیاهی

و از آن دل خستگانت راست اندوهی فراهم

تو را من چشم در راهم

    شباهنگام در آن دم که بر جا درّه ها

            چون مرده مارانند، خفتگانند

در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی بند

    گرم یاد آوری یا نه

        من از یادت نمی کاهم

نظرات 1 + ارسال نظر
مرتضی پنج‌شنبه 12 اسفند 1389 ساعت 16:52 http://hoqooqi.blogsky.com

بذار شک کنم بتونی که ازم دل بکنی !!

جالب بود !‌

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد