ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
دارم سخنی با تو و گفتن نتوانم
این درد نهان سوز نهفتن نتوانم
تو گرم سخن گفتن و از جام نگاهت
من مست چنانم که شنفتن نتوانم
شادم به خیال تو چو مهتاب شبانگاه
گر دامن وصل تو گرفتن نتوانم
با پرتو ماه آیم و چون سایه دیوار
گامی زسر کوی تو رفتن نتوانم
دور از تو من سوخته در دامن شبها
چون شمع سحر یک مژه خفتن نتوانم
فریاد ز بی مهری ات ای گل که در این باغ
چون غنچه پاییز شکفتن نتوانم
ای چشم سخنگو تو بشنو ز نگاهم
دارم سخنی با تو و گفتن نتوانم
قشنگ بود
ممنون
سلام
خیلی سخته که آدم حرفی داشته باشه و قورتش بده
گلوی آدم رو بد جور فشار میده
بله همینطوره
خیلی سخته
خوب بود.
ممنون
پیـــــــراهنِ نِــــــگاه مَــرا مَــکِش از پشت ... که بَـــــر می گــــردم و بی خیال عَـــزیزه های مِصـر و یعقوب های چشــم به راه ، چنـــان به خـــــــــــود می فِشــارَمَت که هفتاد و هَفت ســال تمام باران ببـــــارد و گنــدُم درو کنیــــــم!
قشنگ بود
مرسی
خیلی خیلی زیبا
جیگرتو
عجب شعر زیبایی
ممنون
در برکه چشمانت
همچو نیلوفر
گل کرده ام ؛
اشکهایت را پاک کنی
می خشکم . . .
قشنگ بود
مرســـــــــــــــی
کاش
قرص بودی
به درمانم
ای ماه !
مرسی طلا جان
قشنگ بود
دلتنگم دلتنگ از لحظه های بی تو سر کردن دلتنگ از بود و نبود از روزایی که همیشه دردن
دلتنگ از چشمای قشنگت که هیچوقت دروغ نمی گن دلتنگ از چشمای خیسم که باید تا ابد اشک بریزن..