خدا.....

وفا کردم بی وفایی دیدم/عاشق شدم و ناروایی دیدم.

عشق ورزیدم اما کسی عاشقم نشد/مهر ورزیدم اما کسی مهربانم نشد.
شانه ای برای تکیه خواستم شانه ها خالی شد/دستانی برای فشردن دستها،پنهان شد/حرفهایی برای ارامش/نگاهی برای اسایش/حسی برای ازادی/برای ادامه راه/اما نبود همراهی/نبود چشمانی/همه چیز ساکت بود/تنها نسیمی روحم را نوازش میداد/پیغام نسیم این بود/به یادت هستم بیشتر از انکه تو به یادم باشی/در اغوشم هستی اما بیشتر از انست که حسش کنی/مرد این راه باش تا پیروزت کنم ور نه باز یاریت کنم/دوست بدار و عاشق واقعی باش/بیشتر از انچه فکر کنی دوست دارم.
از طرف تنها عاشق و وفادار انسان،خدا.


سلام

این مطلبو آقای امیر حسین فرستادن

ممنون ازشون

نظرتونو بگین در موردش لطفا

ممنون

زن بودن......



مسافر کناری مدام خودش را رویم می اندازد ، دستش را در جیبش می کند و در می آورد ، من به شیشه چسبیده ام اما هر قدر جمع تر می شوم او گشادتر می شود .. موقع پیاده شدن تمام عضلات بدنم از بس منقبض مانده اند درد می کنند ….
(* تقصیر خودم بود باید جلو می نشستم !!!!...)

مسافر صندلی پشت زانوهایش را در ستون فقراتم فرو می کند، یادم هست موقع سوار شدن قد چندانی هم نداشت، باید با یک چیزی محکم بکوبم توی سرش، چیزی دم دستم نیست احتمالا فکر کرده خوشم آمده که حالا دستش را از کنار صندلی به سمت من می آورد….
(* تقصیر خودم بود باید با اتوبوس می آمدم!!!!...)

اتوبوس پر است ایستاده ام و دستم روی میله هاست ، اتوبوس زیاد هم شلوغ نیست و چشمان او هم نابینا به نظر نمی رسد ولی دستش را درست در 10 سانت از 100 سانت میله ای که من دستم را گذاشته ام می گذارد .. با خودم می گویم ”چه تصادفی” و دستم را جابه جا میکنم … اما تصادف مدام در طول میله اتفاق می افتد …..
(* تقصیر خودم است باید این دو قدم راه را پیاده می آمدم !!!!...)

پیاده رو آنقدر ها هم باریک نیست اما دوست دارد از منتها علیه سمت من عبور کند ، به اندازه 8 نفر کنارش جا هست ولی با هم برخورد خواهیم کرد … کسی که باید جایش عوض کند ، بایستد ، جا خالی بدهد ، راه بدهد و … من هستم …
(* تقصیر خودم است باید با آژانس می آمدم!!!!...)

راننده آژانس مدام از آینه نگام می کند و لبخند می زند … سرم را باید تا انتهای مسیر به زاویه 180 درجه به سمت شیشه بگیرم .. مدام حرف میزند و از توی آینه منتظر جواب است ..خودم را به نشنیدن می زنم … موقع پیاده شدن بس که گردنم را چرخانده ام دیگر صاف نمی شود … چشمانش به نظر سالم می آید اما بقیه پول را که می خواهد بدهد به جای اینکه در دستم بگذارد از آرنجم شروع می کند … البته من باید حواسم می بود و دستم را با دستش تنظیم می کردم ….
(* تقصیر خودم است باید با ماشین شخصی می آمدم !!!!...)

راننده پشتی تا می بیند خانم هستم دستش را روی بوق می گذارد… راه می دهم … نزدیک شیشه ماشین می ایستد نیشش باز است و دندانهای زردش از لبان سیاهش بیرون زده است … “خانم ماشین لباسشوئی نیست ها “…. مسافرهای توی ماشین همه نیششان باز می شود … تا برسم هزار بار هزار تا حرف جدید می شنوم …و مدام باید مواظب ماشین هایی که فرمانهایشان را به سمت من می چرخانند باشم …موقع رسیدن خسته هستم .. اعصابم به کلی به هم ریخته است
(* تقصیر خودم است زن جماعت را چه به بیرون رفتن !!!!...)


از بهناز عزیزم که این مطلبو برام فرستاد ممنونم

امید....

آرزو هایم را پیچیده ام

لای زرورقی از امید

سپرده ام به دست مرغ آمین 

تا به دستت برساند....

می دانم....

میان این همه آرزوی کوچک و بزرگ

که روانه خانه ات می شود

مرغ آمین من

گم نخواهد شد...!

خر....

سلام

میخوام از این به بعد گاهی مطلب خنده دار بزارم که حال و هوای وبلاگم از غمگینی در بیاد یه کمتصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری پنجم www.pichak.net کلیک کنید




دو با جناق بنام کافی و نعمت سوار یک خر بودند . 


نعمت گفت اگر یک خر دیگر بود کافی بود . 

کافی گفت همین هم که هست نعمت است!! تصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری پنجم www.pichak.net کلیک کنیدتصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری پنجم www.pichak.net کلیک کنید



اعتماد....


وقتی زنی به شوهرش میگوید عزیزم من به تو کاملا اعتماد دارم
یعنی:
.
.
.
....
.
.
.
.
.
در طی هفته گذشته..موبایلت..جیبت...کیفت...​و ایضا ده تا گردش اخر حساب بانکیت چک شده و مورد مشکوکی دیده نشده!!!!
تصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری پنجم www.pichak.net کلیک کنیدتصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری پنجم www.pichak.net کلیک کنیدتصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری پنجم www.pichak.net کلیک کنید