تو نبودی

من تنها بودم

ماه خلاصه تر از همیشه می تابید

و کوه شکسته تر از همیشه قدم می زد.

من تنها بودم

و تو نبودی. ..

تو کلیدی...

میان این همه قفل


تو کلیدی


میان این همه دیوار


تو پنجره ای!


بین این همه چشم


تنها نگاه تو حرف تازه است!


زمزمه کن


همه جا در اشغال سکوت است

ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﻤﺎﻥ ﺑﺎ ﻣﻦ

نگاه میکنم ﻧﻤﯿﺒﯿﻨﻢ...

ﭼﺸﻢ ﻣﺮﺍ ﻫﻮﺍﯼ ﺗﻮ ﭘﺮ ﮐﺮﺩﻩ 

ﮔﻮﺵ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﻧﻤﯽ ﺷﻨﻮﻡ...

ﮔﻮﺵ ﻣﺮﺍ ﺻﺪﺍﯼ ﺗﻮ ﭘﺮ ﮐﺮﺩﻩ 

ای ﭼﺸﻢ ﻣﻦ ﺑﺪﻭﻥ ﺗﻮ ﻧﺎ ﺑﯿﻨﺎ...

ﺍﯼ ﮔﻮﺵ ﻣﻦ ﺑﺪﻭﻥ ﺗﻮ ﻧﺎ ﺷﻨﻮﺍ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺑﻤﺎﻥ ...

ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﻤﺎﻥ ﺑﺎ ﻣﻦ

ﺍﯼ ﮐﺎﺵ

ﻭ ﺣﺎﻻ ﺍﻧﺘﻬﺎﯼ ﮐﻮﭼﻪﯼ ﺷﻌﺮ * 

ﻣﻨﻢ ﺑﺎ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭﯼ ﻣﺒﻬﻢ

ﻭ ﺯﺭﺩ

ﻭﻟﯽ ﺍﯼ ﮐﺎﺵ ﺟﺎﺩﻭﯼ ﻧﮕﺎﻫﺖ *

ﻏﺰﻝ ﻫﺎﯼ ﻣﺮﺍ ﻏﺎﺭﺕ ﻧﻤﯽ ﮐﺮﺩ