به که پیغام دهم؟ ....

به که پیغام دهم؟

به شباهنگ، که شب مانده به راه؟

یا به انبوه کلاغان سیاه؟ 

به که پیغام دهم؟

به پرستو که سفر می کند از سردی فصل؟

یا به مرغان نوک چیده ی مرداب گناه؟ 

به که پیغام دهم؟

دست من، دست تو را می طلبد

چشم من، رد تو را می جوید 

لب من، نام تو را می خواند

پای من، راه تو را می پوید

به که پیغام دهم؟

بی تو از خویش، تنفر دارم

دل من باز، تو را می خواهد 

 به که پیغام دهم؟ 

به که پیغام دهم؟

علی ای همای رحمت.....

سلام خدمت دوستان عزیزم
شهادت امام علی (ع) رو به همه شیعیان تسلیت میگم
تا دوشنبه آپ نمیکنم
از همتون التماس دعا دارم تو این شبای عزیز
منو یادتون نره ها

نایت اسکین

علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را 
که به ماسوا فکندی همه سایه‌ی هما را

دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین 
به علی شناختم به خدا قسم خدا را 

به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند 
چو علی گرفته باشد سر چشمه‌ی بقا را 

مگر ای سحاب رحمت تو بباری ارنه دوزخ 
به شرار قهر سوزد همه جان ماسوا را 

برو ای گدای مسکین در خانه‌ی علی زن 
که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را 

بجز از علی که گوید به پسر که قاتل من 
چو اسیر تست اکنون به اسیر کن مدارا

بجز از علی که آرد پسری ابوالعجائب 
که علم کند به عالم شهدای کربلا را 

چو به دوست عهد بندد ز میان پاکبازان 
چو علی که میتواند که بسر برد وفا را 

نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت 
متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را 

بدو چشم خون فشانم هله ای نسیم رحمت 
که ز کوی او غباری به من آر توتیا را 

به امید آن که شاید برسد به خاک پایت 
چه پیامها سپردم همه سوز دل صبا را 

چو تویی قضای گردان به دعای مستمندان 
که ز جان ما بگردان ره آفت قضا را 

چه زنم چونای هردم ز نوای شوق او دم 
که لسان غیب خوشتر بنوازد این نوا را 

«همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی 
به پیام آشنائی بنوازد و آشنا را»

ز نوای مرغ یا حق بشنو که در دل شب 
غم دل به دوست گفتن چه خوشست شهریارا 




دلم گرفته ای دوست، هوای گریه با من.....

دلم گرفته ای دوست، هوای گریه با من

گر از قفس گریزم، کجا روم، کجا من؟



کجا روم؟ که راهی به گلشنی ندارم

که دیده بر گشودم به کنج تنگنا من



نه بسته ام به کس دل، نه بسته دل به من کس

چو تخته پاره بر موج، رها... رها... رها... من



ز من هرآن که او دور، چو دل به سینه نزدیک

به من هر آن که نزدیک، از او جدا جدا من



نه چشم دل به سویی، نه باده در سبویی

که تر کنم گلویی، به یاد آشنا من


ز بودنم چه افزون؟ نبودنم چه کاهد؟

که گویدم به پاسخ که زنده ام چرا من؟



ستاره ها نهفتم، در آسمان ابری

دلم گرفته ای دوست ، هوای گریه با من

 سیمین بهبهانی

Image Hosted by Free Picture Hosting at www.iranxm.com

تو می روی و صدای تلق تلق در باد...


مراقبت کن ازین ماه بی رمق، در باد

ازین پریچه ی سردرگم دمغ، در باد


قطار می رسد از دور و سرد می گذرد

تو می روی و صدای تلق تلق در باد...


چقدر بی جهتم، سمت هیچ می چرخم

شبیه بودن خورشید، بی فلق در باد


هنوز زنده ام و سینه خیز می روم

میان این همه اجساد شق و رق در باد!


به باد می دهم این روزهای سنگین را

و نامه های تو را هم، ورق ورق در باد...



سلاااااااااااام

سلام 

چند روز نبودم

ممنون که بهم سر زدین

ایشالا سر فرصت به همگی سر میزنم



ای آرزوی اولین گام ِ رسیدن

بر جاده های بی سرانجام ِ رسیدن


کار جهان جز بر مدار آرزو نیست

با این همه دل های ناکام ِ رسیدن


کی می شود روشن به رویت چشم من، کی؟

وقتِ گل نی بود هنگام ِ رسیدن؟


دل در خیال رفتن و من فکر ماندن

او پخته ی راه است و من خام ِ رسیدن


بر خامی ام نام ِ تمامی می گذارم

بر رخوت درماندگی نام ِ رسیدن


هرچه دویدم جاده از من پیش تر بود

پیچیده در راه است ابهام ِ رسیدن


از آن کبوترهای بی پروا که رفتند

یک مشت پر جا مانده بر بام ِ رسیدن


ای کالِ دور از دسترس! ای شعر تازه!

می چینمت اما به هنگام ِ رسیدن

قیصر امین پور